امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Disprove

dɪsˈpruːv dɪsˈpruːv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    disproved
  • شکل سوم:

    disproven
  • سوم‌شخص مفرد:

    disproves
  • وجه وصفی حال:

    disproving

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
ردکردن، اثبات کذب چیزی را کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The defendant's claims were disproved by the evidence.
- مدارک جدید، ادعاهای متهم را نفی کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disprove

  1. verb prove false
    Synonyms:
    belie blow sky high blow up break confound confute contradict contravene controvert deny disconfirm discredit explode expose find unfounded impugn invalidate knock bottom out of knock props out negate negative overthrow overturn poke holes in puncture rebut refute set aside shoot shoot holes in tear down throw out traverse weaken
    Antonyms:
    credit prove validate

ارجاع به لغت disprove

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disprove» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disprove

لغات نزدیک disprove

پیشنهاد بهبود معانی