گذشتهی ساده:
disprovedشکل سوم:
disprovenسومشخص مفرد:
disprovesوجه وصفی حال:
disprovingردکردن، اثبات کذب چیزی را کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The defendant's claims were disproved by the evidence.
مدارک جدید، ادعاهای متهم را نفی کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disprove» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disprove