گذشتهی ساده:
traversedشکل سوم:
traversedسومشخص مفرد:
traversesوجه وصفی حال:
traversingپیمودن، عبور کردن، گذشتن، طی کردن، حرکت کردن، گشتن
We walked through the streets we had traversed the night before.
در خیابانهایی که شب قبل از آنها عبور کرده بودیم، راه رفتیم.
We watched the cars that were traversing along the road.
اتومبیلهایی را که در راستای جاده حرکت میکردند، تماشا کردیم.
the revolutionary period that the world is traversing now
دوران انقلابی که اکنون دنیا میگذراند
در تضاد بودن، نقض کردن، تناقض داشتن، مخالفت کردن، ایستادگی کردن، مقاومت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Since demands traverse each other, we have to make a choice.
چون خواستهها با هم تضاد دارند، باید گزینش بکنیم.
He traversed the plan at every step, delaying its execution.
او در هر مرحله با برنامه مخالفت کرد و اجرای آن را به تعویق انداخت.
Her actions traversed the rules of the organization.
رفتار او در تناقض با قوانین سازمان بود.
بررسی کردن، تحقیق کردن، مورد مطالعه قرار دادن
They traversed every possible explanation before concluding.
آنها پیشاز نتیجهگیری، تمام توضیحات ممکن را بررسی کردند.
This research traverses complex mathematical theories.
این تحقیق، نظریههای پیچیدهی ریاضی را مورد مطالعه قرار میدهد.
an area of research recently traversed by scientists
زمینهی پژوهشیای که اخیراً مورد بررسی دانشمندان قرار گرفته است
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «traverse» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/traverse