گذشتهی ساده:
counteractedشکل سوم:
counteractedسومشخص مفرد:
counteractsوجه وصفی حال:
counteractingبیاثر کردن، خنثی کردن، عمل متقابل کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to counteract a poison
سم را بیاثر کردن
They added sugar to the medicine to counteract its bitterness.
به دارو شکر زدند تا تلخی آن را خنثی کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «counteract» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/counteract