گذشتهی ساده:
cancelledشکل سوم:
cancelledسومشخص مفرد:
cancelsوجه وصفی حال:
cancellingلغو کردن (رویدادی برنامهریزیشده و غیره)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
He canceled the concert at the last minute due to technical difficulties.
او در آخرین لحظه کنسرت را به دلیل مشکلات فنی لغو کرد.
He cancelled his trip.
سفرش را لغو کرد.
They had to cancel the conference.
مجبور شدند کنفرانس را لغو کنند.
باطل کردن (بلیت و چک و غیره)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I need to cancel the magazine subscription before the next issue is sent.
پیش از ارسال شمارهی بعدی باید اشتراک مجله را باطل کنم.
The bank canceled the check.
بانک چک را لغو کرد.
پخش ... را متوقف کردن، روی آنتن نبردن (برنامهی تلویزیونی) (پس از پخش یک یا چند قسمت)
The network chose to cancel the show without explanation.
این شبکه بدون هیچ توضیحی پخش برنامه را لغو کرد.
The network decided to cancel the popular show after just one season.
شبکه تصمیم گرفت این برنامهی محبوب را پس از تنها یک فصل پخش روی آنتن نبرد.
باطل کردن، از اعتبار انداختن، از درجهی اعتبار ساقط کردن (تمبر و غیره) (با زدن مهر)
She will cancel the postage stamp after sending the letter.
او پس از ارسال نامه تمبر پستی را باطل خواهد کرد.
Please cancel the stamp to indicate it has been used.
لطفاً تمبر را از اعتبار بیندازید تا نشان دهد از آن استفاده شده است.
از حمایت از ... دست برداشتن (از شخص یا شرکت و غیره)
She decided to cancel her.
تصمیم گرفت از حمایت از او دست بردارد.
Fans quickly canceled the actor after his controversial remarks on social media.
پس از اظهارات جنجالی این بازیگر در شبکههای اجتماعی، طرفداران بهسرعت از حمایت از او دست برداشتند.
حقوق فسخ کردن، الغا کردن (قرارداد و غیره)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
The company decided to cancel the contract.
شرکت تصمیم گرفت قرارداد را فسخ کند.
The company will cancel the contract if the client fails to meet the agreed-upon terms.
اگر مشتری شرایط مورد توافق را رعایت نکند، شرکت قرارداد را الغا خواهد کرد.
پس گرفتن، لغو کردن (سفارش)
I need to cancel my order for those shoes.
باید سفارش آن کفشها را پس بگیرم.
I canceled the wrong order.
سفارش اشتباه را لغو کردم.
جبران کردن، خنثی کردن، سربهسر کردن، خنثی شدن
The benefits of the new policy cancel out the disadvantages.
مزایای سیاست جدید معایب را جبران میکند.
The extra expenses were canceled out.
هزینه های اضافی سربهسر شد.
ریاضی ساده کردن
Don't forget to cancel the common factor before solving the problem.
فراموش نکنید که قبل از حل مسئله، عامل مشترک را ساده کنید.
To solve the equation, cancel the common factor.
برای حل معادله، عامل مشترک را ساده کنید.
حذف کردن، از قلم انداختن
I will cancel the unnecessary items from the grocery shopping list.
اقلام غیرضروری را از لیست خرید مواد غذایی حذف خواهم کرد.
Let's cancel the last item on the list since we don't need it anymore.
بیایید آخرین مورد در لیست را از قلم بیندازیم زیرا دیگر به آن نیاز نداریم.
لغو
The cancel of the event was due to unforeseen circumstances.
لغو این رویداد بهدلیل شرایط پیشبینینشده بود.
The hotel provided a cancel of the reservation at no charge.
هتل [امکان] لغو رزرو بدون هزینه را فراهم کرد.
قسمت یا متن حذفشده
After the cancel in the book, the storyline seemed incomplete.
پس از قسمت حذفشده در کتاب، خط داستان ناقص به نظر میرسید.
The cancel in the contract raised suspicions about some clauses.
قسمت حذفشده در قرارداد باعث ایجاد ظن در مورد برخی بندها شد.
خنثی کردن، بیاثر کردن
make (or cancel) a reservation
پیشگرفت کردن (یا باطل کردن)، از قبل جا ذخیره کردن (یا ذخیرهی جا را باطل کردن)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cancel» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cancel