امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Revoke

rɪˈvoʊk rɪˈvəʊk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    revoked
  • شکل سوم:

    revoked
  • سوم‌شخص مفرد:

    revokes
  • وجه وصفی حال:

    revoking

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive
لغو کردن، مانع شدن، الغا، فسخ، ابطال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- to revoke a privilege
- امتیازی را باطل کردن
- He revoked his first will.
- وصیت‌نامه‌ی اول خود را باطل کرد.
- His medical licence was revoked.
- جواز پزشکی او را لغو کردند.
- to revoke a contract
- قرارداد را فسخ کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد revoke

  1. verb take back; cancel
    Synonyms:
    abjure abolish abrogate annul back out of backpedal call back call off countermand counterorder declare null and void deny disclaim dismantle dismiss disown erase expunge forswear invalidate lift negate nix nullify obliterate quash recall recant remove renounce repeal repudiate rescind retract reverse rub out scrub set aside vacate void wipe out withdraw
    Antonyms:
    approve authorize enforce

ارجاع به لغت revoke

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «revoke» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/revoke

لغات نزدیک revoke

پیشنهاد بهبود معانی