گذشتهی ساده:
revokedشکل سوم:
revokedسومشخص مفرد:
revokesوجه وصفی حال:
revokingلغو کردن، مانع شدن، الغا، فسخ، ابطال
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to revoke a privilege
امتیازی را باطل کردن
He revoked his first will.
وصیتنامهی اول خود را باطل کرد.
His medical licence was revoked.
جواز پزشکی او را لغو کردند.
to revoke a contract
قرارداد را فسخ کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «revoke» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/revoke