(دوچرخه و سهچرخه و غیره) به عقب پا زدن (برای پسروی یا ترمز)
Some types of bike have brakes that you operate by backpedalling.
بعضی دوچرخهها ترمزهایی دارند که با عقبعقب رکاب زدن فعال میشوند.
Backpedal to make the bicycle stop.
برای توقف دوچرخه عقبعقب پا بزن.
حرف خود را پس گرفتن، انکار کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
As soon as I said I thought she was wrong, she started backpedalling.
همین که گفتم به نظرم اشتباه میکند، گفتههایش را انکار کرد.
He said he'd help, but now he's starting to backpedal (on his promise).
گفت که کمکم میکند اما حالا زیر قولش زده است.
(آمریکا - بوکسبازی) به سرعت پس رفتن، عقب کشیدن
His opponent backpedaled before falling down.
حریفش قبل از آنکه به زمین بیفتد، به سرعت عقب کشید.
If he hit hard, you backpedal.
اگر محکم ضربه زد، عقب بکش.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «backpedal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/backpedal