گذشتهی ساده:
renegedشکل سوم:
renegedسومشخص مفرد:
renegesوجه وصفی حال:
renegingانکار کردن، دبه کردن، ترک تابعیت کشور یا دین خود را کردن، (در گفتوگو) گول زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to renege on the payment of a loan
در پرداخت بدهی دبه کردن
He promised to marry Zarri, but he reneged.
قول داد که با زری ازدواج کند؛ ولی به قول خود وفا نکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «renege» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/renege