با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Backpack

ˈbækpæk ˈbækpæk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive countable
(آمریکا) کوله‌پشتی، کوله‌بار، پشتواره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun verb - transitive verb - intransitive countable
(آمریکا) (فضانوردی) کوله‌پشتی حاوی اکسیژن و غیره
noun verb - transitive verb - intransitive countable
(آمریکا) دستگاهی که به انسان یا حیوان بسته شود (برای تعیین محل یا حال آن‌ها)
noun verb - transitive verb - intransitive countable
(آمریکا) کوله‌پشتی حمل کردن، در کوله‌پشتی بردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد backpack

  1. noun sack carried on the back
    Synonyms: haversack, knapsack, pack, rucksack

ارجاع به لغت backpack

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «backpack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/backpack

لغات نزدیک backpack

پیشنهاد بهبود معانی