فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Rucksack

ˈrʌksæk ˈrʌksæk

شکل جمع:

rucksacks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

کوله‌پشتی، کوله (کیفی بزرگ با معمولاً دو بند شانه‌ای که برای سفر، کوه‌نوردی یا جابه‌جایی وسایل شخصی کاربرد دارد)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

I forgot my water bottle in my rucksack.

بطری آبم را در کوله‌پشتی جا گذاشتم.

He packed his clothes into a rucksack.

لباس‌هایش را داخل کوله‌پشتی گذاشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rucksack

  1. noun a bag carried by a strap on your back or shoulder
    Synonyms:
    backpack back pack knapsack packsack haversack

ارجاع به لغت rucksack

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rucksack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rucksack

لغات نزدیک rucksack

پیشنهاد بهبود معانی