با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Knapsack

ˈnæpsæk ˈnæpsæk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    knapsacks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
انگلیسی بریتانیایی کوله‌پشتی، توشه‌دان (به‌ویژه برای حمل غذا و لباس و غیره هنگام پیاده‌روی و کوهنوردی و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The knapsack contained all the supplies needed for the camping trip.
- کوله‌پشتی مشتمل‌بر همه‌ی وسایل مورد نیاز برای سفر کمپینگ بود.
- He carried his knapsack filled with essentials for the trek.
- او توشه‌دانش که پر از وسایل ضروری برای پیاده‌روی بود با خود حمل می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد knapsack

  1. noun backpack
    Synonyms: carryall, duffel bag, haversack, kit bag, pack, rucksack, satchel

ارجاع به لغت knapsack

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «knapsack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/knapsack

لغات نزدیک knapsack

پیشنهاد بهبود معانی