فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Knapsack

ˈnæpsæk ˈnæpsæk

شکل جمع:

knapsacks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

انگلیسی بریتانیایی کوله‌پشتی، توشه‌دان (به‌ویژه برای حمل غذا و لباس و غیره هنگام پیاده‌روی و کوهنوردی و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The knapsack contained all the supplies needed for the camping trip.

کوله‌پشتی مشتمل‌بر همه‌ی وسایل مورد نیاز برای سفر کمپینگ بود.

He carried his knapsack filled with essentials for the trek.

او توشه‌دانش که پر از وسایل ضروری برای پیاده‌روی بود با خود حمل می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد knapsack

  1. noun backpack
    Synonyms:
    pack satchel rucksack carryall duffel bag haversack kit bag

ارجاع به لغت knapsack

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «knapsack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/knapsack

لغات نزدیک knapsack

پیشنهاد بهبود معانی