آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Pack

    pæk pæk

    گذشته‌ی ساده:

    packed

    شکل سوم:

    packed

    سوم‌شخص مفرد:

    packs

    وجه وصفی حال:

    packing

    شکل جمع:

    packs

    معنی pack | جمله با pack

    noun countable A2

    دسته، گروه، بسته

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    a pack of fools

    یک مشت آدم احمق

    a film pack

    یک دسته فیلم

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a six-pack of beer

    یک بسته شش تایی آبجو

    a pack of canned soup

    یک جعبه کنسرو سوپ

    a pack of wolves

    یک گله گرگ

    a pack of wild dogs

    یک دسته سگ وحشی

    a Cub Scout pack

    گروه پیشاهنگ‌های خردسال

    a pack of thieves

    باند دزدان

    a pack of cigarettes

    یک بسته سیگار

    a pack of new cards

    یک دست ورق نو

    noun countable

    کوله پشتی، بقچه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    the maid carried her clothes in a pack.

    خدمتکار لباس‌های خود را در بقچه حمل می‌کرد.

    verb - transitive

    بسته‌بندی کردن، قرار دادن، توده کردن، به زور چپاندن، بار کردن، فرستادن

    a play that packs several meanings

    نمایشی که حاوی چندین پیام است

    to pack eight workers in a taxi

    هشت کارگر را در یک تاکسی چپاندن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to pack a bag

    در کیسه چپاندن

    packed earth

    خاک هم‌فشرده

    The wind packed the snow against the wall.

    باد برف‌ها را کنار دیوار انباشته کرد.

    Don't pack them too closely together.

    خیلی آن‌ها را نزدیک هم جا نده.

    to pack a boy off to school

    پسر بچه را با شتاب روانه‌ی مدرسه کردن

    Each of them packed a handgun.

    هر یک از آنان یک هفت تیر با خود داشت.

    a hall packed with people

    تالاری مملو از مردم

    a storm packing winds of 90 miles an hour

    طوفانی که دارای بادهای 90 میل در ساعت بود

    These weapons pack nuclear warheads.

    این جنگ‌افزارها دارای کلاهک اتمی هستند.

    the night she sang, the hall was packed out.

    شبی که او آواز می‌خواند، تالار پر از آدم بود.

    Please, pack the Chinese plates carefully!

    لطفاً ظروف چینی را با دقت بسته‌بندی کن!

    she packed her clothes in two bundles.

    جامه‌های خود را در دو بقچه پیچید.

    to pack one's suitcases

    چمدان‌های خود را بستن

    a meat-packing plant

    کارخانه‌ی بسته‌بندی گوشت

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد pack

    1. noun kit, package
      Synonyms:
      package equipment outfit bundle load parcel luggage baggage backpack burden knapsack haversack rucksack bale truss
    1. noun group, bunch
      Synonyms:
      bunch crowd company collection number lot set gang band flock herd mob troop pile heap bundle barrel deck lump mess swarm horde press circle assemblage drove crew great deal much multiplicity peck
    1. verb make ready for transport
      Synonyms:
      load gather collect tie fasten bundle package store stow get ready put in order dispose burden bunch bind brace batch warehouse
      Antonyms:
      unpack untie dismantle
    1. verb fill, compact
      Synonyms:
      load stuff cram squeeze press compress compact crowd heap pile jam charge contract condense insert put away drive in thrust in ram wedge chock choke bind arrange mob lade ram in sardine jam-pack tamp throng top off
      Antonyms:
      distribute disperse unpack dispose allocate
    1. verb transport, carry
      Synonyms:
      carry convey haul truck ferry tote lug bear freight ride shoulder hump shlep piggyback journey trek jag heel gun buck
      Antonyms:
      keep maintain

    Phrasal verbs

    pack someone off to someplace

    کسی را باشتاب به جایی فرستادن

    pack something away

    بسته‌بندی و انبار کردن

    pack something in (or into) something

    (در جای محدود) انباشتن، چپاندن، چپیدن

    pack something in

    (عامیانه) ترک کردن، ول کردن، دست برداشتن

    pack something out

    از جمعیت پر کردن

    Phrasal verbs بیشتر

    pack something up

    اسباب (یا لباسهای) خود را بستن (و رفتن)

    pack up

    دست از عملی کشیدن

    کار را تعطیل کردن، مغازه را بستن

    وسایل را جمع کردن

    Idioms

    pack a hard punch

    1- (مشت‌زن) قدرت‌زدن مشت‌های نیرومند را داشتن 2- اثر زیاد داشتن، قدرتمند بودن، نیروی زیاد داشتن

    pack it in

    بس کردن، دست برداشتن

    pack one's bags

    آماده‌ی رفتن شدن، رخت سفر بر بستن

    send packing

    (ناگهان) اخراج یا مرخص کردن، گسیل کردن

    لغات هم‌خانواده pack

    noun
    pack, package, packaging, packet, packing, packer
    adjective
    packed
    verb - transitive
    pack, package

    سوال‌های رایج pack

    گذشته‌ی ساده pack چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده pack در زبان انگلیسی packed است.

    شکل سوم pack چی میشه؟

    شکل سوم pack در زبان انگلیسی packed است.

    شکل جمع pack چی میشه؟

    شکل جمع pack در زبان انگلیسی packs است.

    وجه وصفی حال pack چی میشه؟

    وجه وصفی حال pack در زبان انگلیسی packing است.

    سوم‌شخص مفرد pack چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد pack در زبان انگلیسی packs است.

    ارجاع به لغت pack

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «pack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pack

    لغات نزدیک pack

    • - pacifist
    • - pacify
    • - pack
    • - pack (-pack)
    • - pack a hard punch
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.