گذشتهی ساده:
buckedشکل سوم:
buckedسومشخص مفرد:
bucksوجه وصفی حال:
buckingشکل جمع:
bucksتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(امریکا - عامیانه) سخت کوشیدن (برای ترفیع و اضافه حقوق و غیره)
تهییج شدن، تشویق شدن، سرحال آمدن
پیشرفت کردن، بهبود دادن، بهتر کردن
از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردن
من مصدر کار و مسئول تصمیمگیری هستم.
یک دلار و نیم
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «buck» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/buck