آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Buck

    bʌk bʌk

    گذشته‌ی ساده:

    bucked

    شکل سوم:

    bucked

    سوم‌شخص مفرد:

    bucks

    وجه وصفی حال:

    bucking

    شکل جمع:

    bucks

    توضیحات:

    شکل جمع دیگر این لغت در معنای پنجم: buck

    معنی buck | جمله با buck

    noun countable informal

    انگلیسی آمریکایی یک دلار

    Give me five bucks.

    پنج دلار بده.

    You can get a decent lunch here for just ten bucks.

    اینجا با ده دلار می‌تونی یه ناهار خوب بخوری.

    noun countable informal

    (انگلیسی هندی) یک روپیه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    She tipped the waiter twenty bucks.

    به گارسون بیست روپیه انعام داد.

    I don’t have a single buck left in my pocket.

    یه روپیه هم توی جیبم نمونده.

    adjective countable informal

    (انگلیسی آفریقای جنوبی) یک رَند

    The tickets cost around three hundred bucks each.

    هر بلیت حدود سیصد رند قیمت داشت.

    I only had ten bucks left after paying the taxi fare.

    بعداز پرداخت کرایه‌ی تاکسی، فقط ده رند برام مونده بود.

    noun plural informal

    پول زیاد، پول هنگفت (همراه با کلماتی برای اشاره به پول زیاد استفاده می‌شود)

    Winning the lottery could bring you mega bucks overnight.

    برنده شدن در لاتاری می‌تواند یک‌شبه برایت ثروت کلانی به ارمغان بیاورد.

    She made big bucks after selling her company.

    بعداز فروش شرکتش، ثروت زیادی به دست آورد.

    noun countable

    نر (برای حیواناتی مانند گوزن و خرگوش و...)

    In South Africa, we saw many bucks running across the plains.

    در آفریقای جنوبی، تعداد زیادی آهو را دیدیم که از دشت عبور می‌کردند.

    A young buck was grazing near the river.

    گوزن نر جوانی نزدیک رودخانه مشغول چرا بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a buck deer

    آهوی نر

    noun countable

    (ژیمناستیک) خرک

    Mastering the buck takes a lot of strength and balance.

    تسلط بر خرک ژیمناستیک نیاز به قدرت و تعادل زیادی دارد.

    He injured his ankle while trying to vault over the buck.

    هنگام تلاش برای پرش از روی خرک، مچ پایش آسیب دید.

    verb - intransitive

    جفتک انداختن (اسب)

    Suddenly the horse bucked and threw its rider to the ground.

    ناگهان اسب جفتک پراند و سوارکار را بر زمین پرت کرد.

    The cowboy was thrown when the horse bucked.

    زمانی که اسب جفتک انداخت، کابوی به زمین افتاد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    When it came time to pay, he started to buck.

    موقع پول دادن که رسید شروع کرد به جفتک پرانی.

    a bucking horse

    اسب چموش

    verb - transitive

    پیروی نکردن، مقاومت کردن، مخالفت کردن، سرپیچی کردن، تمکین نکردن

    They bucked the traditional approach and found a more innovative solution.

    آن‌ها با روش‌های سنتی مخالفت کردند و راه‌حل نوآورانه‌تری پیدا کردند.

    She always bucks the norms and does things her own way.

    او همیشه از هنجارها سرپیچی می‌کند و کارها را به روش خودش انجام می‌دهد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He was the only one who bucked against the tortures.

    او یگانه کسی بود که در برابر شکنجه‌گران سینه سپر کرد.

    to buck me trend

    از راه و رسم (به‌خصوصی) پیروی نکردن

    Salmon bucking against a stiff current

    ماهی‌های آزاد که در جهت مخالف جریان شدید آب حرکت می‌کردند

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد buck

    1. verb to attempt to throw a rider by jumping
      Synonyms:
      rear plunge buck-off unseat unhorse tear jerk dislodge throw off eject shoot shoot down hitch charge
    1. noun a gymnastic horse without pommels and with one end elongated; used lengthwise for vaulting
      Synonyms:
      vaulting-horse long-horse
    1. noun male animal
      Synonyms:
      bull stag
    1. verb resist, kick off
      Synonyms:
      fight oppose resist combat withstand dispute contest repel start throw jump leap trip jerk kick off duel traverse bound vault unseat prance dislodge

    Phrasal verbs

    buck for

    (امریکا - عامیانه) سخت کوشیدن (برای ترفیع و اضافه حقوق و غیره)

    buck up

    تهییج شدن، تشویق شدن، سرحال آمدن

    پیشرفت کردن، بهبود دادن، بهتر کردن

    Idioms

    pass the buck

    از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردن

    the buck stops here

    من مصدر کار و مسئول تصمیم‌گیری هستم.

    a buck and a half

    یک دلار و نیم

    سوال‌های رایج buck

    گذشته‌ی ساده buck چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده buck در زبان انگلیسی bucked است.

    شکل سوم buck چی میشه؟

    شکل سوم buck در زبان انگلیسی bucked است.

    شکل جمع buck چی میشه؟

    شکل جمع buck در زبان انگلیسی bucks است.

    وجه وصفی حال buck چی میشه؟

    وجه وصفی حال buck در زبان انگلیسی bucking است.

    سوم‌شخص مفرد buck چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد buck در زبان انگلیسی bucks است.

    ارجاع به لغت buck

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «buck» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/buck

    لغات نزدیک buck

    • - bucharest
    • - buchenwald
    • - buck
    • - buck and wing
    • - buck fever
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.