گذشتهی ساده:
disputedشکل سوم:
disputedسومشخص مفرد:
disputesوجه وصفی حال:
disputingشکل جمع:
disputesجدال کردن، مباحثه کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
a bitter old man much given to disputing over any suggestions made by others
پیرمرد تندخویی که عادت دارد هرگونه پیشنهاد دیگران را مورد بحث و جدل قرار دهد
We will dispute every inch of our ground.
ما برای هر وجب از خاکمان ستیز خواهیم کرد.
ستیزه، مشاجره، نزاع
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the philosophers' dispute over the meaning of justice
بحث فلاسفه دربارهی معنی عدالت
a philosophical dispute
بحث فلسفی
The two countries submitted their border dispute to an international court.
دو کشور مناقشات مرزی خود را به دادگاه بینالمللی ارجاع کردند.
غیرقابل بحث، قطعی، واضح، بیچون و چرا
قابل بحث، مورد بحث، مورد مذاکره، تحت بررسی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dispute» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dispute