آخرین به‌روزرسانی:

شاشیدن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / shaashidan /

to piss, to urinate, to pee, to evacuate, to micturate, to make water, to take a leak, to wee, to wee-wee

ادرار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

از خنده به خودم شاشیدم.

I just pissed myself with laughter.

مردی که در پیاده‌رو می‌شاشید، بازداشت شد.

A man who was urinating on the sidewalk was arrested.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت شاشیدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «شاشیدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شاشیدن

لغات نزدیک شاشیدن

پیشنهاد بهبود معانی