one, ace, mono-, uni-
او یک گربه و دو سگ دارد.
She has one cat and two dogs.
او امروز یک نامه در پست دریافت کرد.
She received one letter in the mail today.
one, first
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او یک تأثیر اولیه گذاشت که فراموش کردنش سخت بود.
He made a first impression that was hard to forget.
این یک فرصتی است که نمیتوانم از دست بدهم.
This is the one opportunity I can't miss.
single, a, an, one
سرنوشت جنگ فقط به تصمیمات یک نفر بستگی داشت.
The war's destiny hinged on the decisions of only one man.
تجزیهی یک ترکیب شیمیایی
the analysis of a chemical compound
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «یک» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/یک