فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

یک به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اولین عدد

فونتیک فارسی

yek
اسم

one, ace, mono-, uni-

او یک گربه و دو سگ دارد.

She has one cat and two dogs.

او امروز یک نامه در پست دریافت کرد.

She received one letter in the mail today.

اول

فونتیک فارسی

yek
صفت

one, first

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

او یک تأثیر اولیه گذاشت که فراموش کردنش سخت بود.

He made a first impression that was hard to forget.

این یک فرصتی است که نمی‌توانم از دست بدهم.

This is the one opportunity I can't miss.

یک عدد

فونتیک فارسی

yek
صفت

single, a, an, one

سرنوشت جنگ فقط به تصمیمات یک نفر بستگی داشت.

The war's destiny hinged on the decisions of only one man.

تجزیه‌ی یک ترکیب شیمیایی

the analysis of a chemical compound

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت یک

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «یک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/یک

لغات نزدیک یک

پیشنهاد بهبود معانی