آخرین به‌روزرسانی:

Mute

mjuːt mjuːt

گذشته‌ی ساده:

muted

شکل سوم:

muted

وجه وصفی حال:

muting

شکل جمع:

mutes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

بی‌صدا، ساکت

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

Throughout the meeting she remained mute.

از ابتدا تا انتهای جلسه ساکت ماند.

The boss has remained mute.

رئیس بی‌صدا مانده است.

adjective noun countable

قدیمی لال (شخص) (توهین‌آمیز)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

the school for the mute

مدرسه‌ی لال‌ها

This child is both deaf and mute.

این کودک هم کر و هم لال است.

noun countable

موسیقی صداکم‌کن، سوردین (دستگاهی برای کم کردن صدا و تغییر و جلوه‌ی رنگ صدا)

The pianist adjusted the mute.

نوازنده‌ی پیانو صداکم‌کن را تنظیم کرد.

The trumpet player inserted the mute into the instrument.

نوازنده‌ی ترومپت سوردین را داخل ساز گذاشت.

noun countable

دکمه‌ی قطع صدا (روی دستگاه الکترونیکی)

The TV remote has a mute.

کنترل تلویزیون قطع صدا دارد.

Press the mute to silence the phone during the meeting.

برای بی‌صدا کردن تلفن در طول جلسه، دکمه‌ی قطع صدا را فشار دهید.

verb - transitive

بی‌صدا کردن، کم‌صدا کردن

Double glazing muted the noise of the traffic.

شیشه‌ی دوجداره صدای ترافیک را کم کرد.

The teacher asked the students to mute their cell phones during the exam.

معلم از دانش‌آموزان خواست که هنگام امتحان تلفن همراه خود را بی‌صدا کنند.

verb - transitive

موسیقی بی‌صدا کردن، کم‌صدا کردن (با استفاده از صداکم‌کن)

She muted the piano.

پیانو را بی‌صدا کرد.

I always mute my trumpet when practicing in my apartment.

همیشه وقتی در آپارتمانم تمرین می‌کنم، ترومپتم را کم‌صدا می‌کنم.

verb - transitive

بی‌صدا کردن (در شبکه‌های اجتماعی) (به‌طوری‌که بدون حذف کردن از فهرست دنبال‌شوندگان پست‌های شخص به طرف مقابل نشان داده نشود)

She decided to mute her ex-boyfriend's posts.

تصمیم گرفت پست‌های دوست‌پسر سابقش را بی‌صدا کند.

I had to mute my friend's posts on social media.

مجبور شدم پست‌های دوستم در شبکه‌های اجتماعی را بی‌صدا کنم.

adjective

زبان‌شناسی (آواشناسی) غیرملفوظ

The letter "e" in "mouse" is mute.

حرف e در mouse غیرملفوظ است.

The mute "k" in "knock" is silent.

k در knock غیرملفوظ است.

noun

زبان‌شناسی (آواشناسی) صامت انسدادی

The letter 'm' is an example of a mute in the English language.

حرف m نمونه‌ای از صامت انسدادی در زبان انگلیسی است.

For some learners, producing the mute correctly can be quite difficult.

برای برخی از زبان‌آموزان، تولید صامت انسدادی به‌طور درست می‌تواند بسیار دشوار باشد.

verb - transitive

کاستن (از شدت چیزی)

They muted the protests.

از اعتراضات کاستند.

Reno muted criticism by taking responsibility for the decision.

رنو با قبول مسئولیت آن تصمیم از شدت انتقادات کاست.

verb - intransitive

جانورشناسی عمل دفع را انجام دادن (پرندگان)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

Some bird species mute multiple times a day.

برخی از گونه‌های پرندگان چندین بار در روز عمل دفع را انجام می‌دهند.

The bird's ability to mute is essential for its health.

توانایی پرنده برای انجام دادن عمل دفع برای سلامتی آن ضروری است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mute

  1. adjective unable to speak
    Synonyms:
    silent speechless voiceless mum unspeaking wordless tongue-tied quiet silenced unspoken muffled aphonic aphasiac aphasic unpronounced unexpressed unsounded tongueless
    Antonyms:
    speaking vocal articulate
  1. verb muffle, tone down sound
    Synonyms:
    soften reduce lower dampen hush silence subdue muzzle gag deaden moderate turn down drown soft-pedal decrease the volume keep it down tone down sound bottle up put damper on pipe down put the lid on benumb cork up
    Antonyms:
    speak voice articulate

Collocations

stand mute

از اعلام گناه یا بی‌گناهی خود خودداری کردن

سوال‌های رایج mute

معنی mute به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «Mute» در زبان فارسی به معنای «بی‌صدا» یا «خاموش» ترجمه می‌شود.

واژه‌ی «Mute» معمولاً به حالتی اشاره دارد که در آن صدا به طور کامل قطع شده یا شنیده نمی‌شود. این کلمه در زمینه‌های مختلفی از جمله فناوری، ارتباطات، رسانه و زندگی روزمره به کار می‌رود. برای مثال، وقتی گفته می‌شود «Please mute your microphone» یعنی «لطفاً میکروفون خود را بی‌صدا کنید»، این دستور به معنای خاموش کردن صدای میکروفون است تا صدایی منتقل نشود.

در فناوری، «Mute» به عملکردی گفته می‌شود که به کاربر اجازه می‌دهد صدای دستگاه‌های صوتی یا تصویری مانند تلویزیون، تلفن همراه، رایانه یا برنامه‌های ویدئویی را به طور موقت قطع کند. این ویژگی به خصوص در جلسات آنلاین، تماس‌های تلفنی یا تماشای فیلم بسیار کاربرد دارد و باعث کنترل بهتر روی صدا می‌شود.

علاوه بر کاربرد فنی، «Mute» به صورت صفت نیز به معنای کسی یا چیزی است که صدا ندارد یا قادر به صحبت کردن نیست. مثلاً در پزشکی، به فردی که نمی‌تواند صحبت کند، گاهی «mute» گفته می‌شود. البته امروزه اصطلاحات دقیق‌تر و مودبانه‌تری برای این موضوع به کار می‌رود.

از نظر دستوری، «Mute» هم به صورت فعل و هم به صورت صفت به کار می‌رود. به عنوان فعل، یعنی «بی‌صدا کردن» یا «خاموش کردن صدا» و به عنوان صفت، به معنی «بی‌صدا» یا «ساکت». برای نمونه، در جمله‌ی «The video is muted» یعنی «ویدئو بی‌صدا شده است»، «mute» به عنوان صفت استفاده شده است.

«Mute» یکی از کلمات مهم در دنیای فناوری و ارتباطات مدرن است که به افراد امکان می‌دهد کنترل بهتری روی صدا داشته باشند و همچنین در مواردی به حالت بی‌صدا بودن اشاره دارد. کاربرد گسترده و اهمیت این واژه در زندگی روزمره باعث شده است که آشنایی با آن برای همه‌ی افراد ضروری باشد.

گذشته‌ی ساده mute چی میشه؟

گذشته‌ی ساده mute در زبان انگلیسی muted است.

شکل سوم mute چی میشه؟

شکل سوم mute در زبان انگلیسی muted است.

شکل جمع mute چی میشه؟

شکل جمع mute در زبان انگلیسی mutes است.

وجه وصفی حال mute چی میشه؟

وجه وصفی حال mute در زبان انگلیسی muting است.

ارجاع به لغت mute

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mute» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mute

لغات نزدیک mute

پیشنهاد بهبود معانی