آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Benumb

bɪˈnʌm bɪˈnʌm

معنی benumb | جمله با benumb

verb - transitive

بی‌حس کردن، بی‌قدرت کردن، کشتن (قدرت فکر و آرزو و احساس)، کرخ کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

My fingers were benumbed by the extreme cold.

انگشتانم از شدت سرما بی‌حس شده بودند.

benumbed by grief

بی‌حس و حال در اثر غم

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد benumb

  1. verb to render less sensitive
  1. verb to render helpless, as by emotion
  1. verb to dull the senses, as with a heavy blow, a shock, or fatigue
    Synonyms:

ارجاع به لغت benumb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «benumb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/benumb

لغات نزدیک benumb

پیشنهاد بهبود معانی