با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Desensitize

diːˈsensətaɪz diːˈsensətaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    desensitized
  • شکل سوم:

    desensitized
  • سوم‌شخص مفرد:

    desensitizes
  • وجه وصفی حال:

    desensitizing

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
بی‌حس کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The hardships of war have desensitized them to others' pain and death.
- سختی‌های جنگ آن‌ها را نسبت به درد و مرگ دیگران بی‌احساس کرده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد desensitize

  1. verb dull
    Synonyms: anesthetize, benumb, deaden, make inactive, make less sensitive, numb, render insensible

ارجاع به لغت desensitize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «desensitize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/desensitize

لغات نزدیک desensitize

پیشنهاد بهبود معانی