ten, X, deca-
اون بهخاطرِ سرقت مسلحانه ده سال آبخنک خورد.
He did ten years porridge for armed robbery.
کوشید داستان را در ده صفحه خلاصه کند.
He tried to abridge the story into ten pages.
village, hamlet, dorf, pueble
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ده کوره
a jerkwater village
ده در میان کوهها و رودخانه قرار داشت.
The hamlet was nestled between the mountains and the river.
a combining form (meaning: deliver, donor)
یاریده
helper
روزیده
provider of daily bread
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ده» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ده