امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Besiege

bɪˈsiːdʒ bɪˈsiːdʒ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
محاصره کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The Germans besieged Leningrad for a long time.
- آلمان‌ها مدت‌ها لنینگراد را محاصره کردند.
- The reporters besieged him with questions.
- خبرنگاران او را سؤال‌پیچ کردند.
- The crowd besieged the car.
- جمعیت ماشین را احاطه کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد besiege

  1. verb surround; assault
    Synonyms:
    assail attack beleaguer beset blockade come at from all sides confine congregate encircle encompass environ hem in invest lay siege to shut in trap work on work over
    Antonyms:
    leave alone
  1. verb bother
    Synonyms:
    badger beleaguer bug buttonhole harass harry hound importune nag pester plague trouble
    Antonyms:
    leave alone

ارجاع به لغت besiege

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «besiege» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/besiege

لغات نزدیک besiege

پیشنهاد بهبود معانی