Referee

ˌrefəˈriː ˌrefəˈriː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    refereed
  • شکل سوم:

    refereed
  • سوم‌شخص مفرد:

    referees
  • وجه وصفی حال:

    refereeing
  • شکل جمع:

    referees

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive verb - intransitive countable B2
داور مسابقات، داور، داوری کردن، داور مسابقات شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He only referees in the Olympic Game.
- او فقط در مسابقات المپیک داوری می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد referee

  1. noun person who mediates, judges
    Synonyms:
    judge arbitrator ref umpire arbiter adjudicator conciliator
  1. verb judge, mediate
    Synonyms:
    arbitrate adjudge adjudicate umpire

لغات هم‌خانواده referee

ارجاع به لغت referee

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «referee» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/referee

لغات نزدیک referee

پیشنهاد بهبود معانی