با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Adjudicate

əˈdʒuːdɪkeɪt əˈdʒuːdɪkeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    adjudicated
  • شکل سوم:

    adjudicated
  • سوم شخص مفرد:

    adjudicates
  • وجه وصفی حال:

    adjudicating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive verb - intransitive adverb
    فتوی دادن، حکم کردن، مقرر داشتن، فیصل دادن، داوری کردن، احقاق کردن
    • - The judge adjudicated the case and gave his judgement.
    • - قاضی مورد را داوری و حکم خود را صادر کرد.
    • - Only the board of trustees can adjudicate in this matter.
    • - فقط هیئت امنا حق دارد در این مورد داوری کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد adjudicate

  1. verb formally judge
    Synonyms: adjudge, arbitrate, decide, determine, mediate, referee, settle, umpire
    Antonyms: defer, dodge, ignore, not judge

ارجاع به لغت adjudicate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «adjudicate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/adjudicate

لغات نزدیک adjudicate

پیشنهاد بهبود معانی