گذشتهی ساده:
decidedشکل سوم:
decidedسومشخص مفرد:
decidesوجه وصفی حال:
decidingتصمیم گرفتن، تعیین کردن، مشخص کردن
Abraham decided to give up smoking.
ابراهیم تصمیم گرفت سیگار را ترک کند.
He will decide the outcome.
او نتیجه را تعیین خواهد کرد.
The judge will decide his fate.
قاضی سرنوشت او را تعیین خواهد کرد.
the deciding factor
عامل تعیینکننده (سرنوشتساز)
We decided it was not wise to go.
ما به این نتیجه رسیدیم که رفتن عاقلانه نیست.
It was higher salary that decided him to accept that job.
حقوق بالاتر بود که باعث شد آن شغل را قبول کند.
قصد کردن، مصمم شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
If you really decide, you will succeed.
اگر واقعاً اراده کنی، موفق خواهی شد.
decide for (or against) something
برله (یا علیه) چیزی رأی دادن (یا داوری کردن یا تصمیم گرفتن)
برگزیدن، انتخاب کردن، سوا کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «decide» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/decide