امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Decide

dɪˈsaɪd dɪˈsaɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    decided
  • شکل سوم:

    decided
  • سوم‌شخص مفرد:

    decides
  • وجه وصفی حال:

    deciding

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive A2
تصمیم گرفتن، تعیین کردن، مشخص کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Abraham decided to give up smoking.
- ابراهیم تصمیم گرفت سیگار را ترک کند.
- He will decide the outcome.
- او نتیجه را تعیین خواهد کرد.
- The judge will decide his fate.
- قاضی سرنوشت او را تعیین خواهد کرد.
- the deciding factor
- عامل تعیین‌کننده (سرنوشت‌ساز)
- We decided it was not wise to go.
- ما به این نتیجه رسیدیم که رفتن عاقلانه نیست.
- It was higher salary that decided him to accept that job.
- حقوق بالاتر بود که باعث شد آن شغل را قبول کند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - intransitive
قصد کردن، مصمم شدن
- If you really decide, you will succeed.
- اگر واقعاً اراده کنی، موفق خواهی شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد decide

  1. verb make a determination; settle an issue
    Synonyms:
    adjudge adjudicate agree arrive at conclusion award call shots cast the die choose cinch clinch come to agreement come to conclusion come to decision commit oneself conclude conjecture decree determine draw a conclusion elect end establish figure fix upon form opinion gather go down line guess have final word judge make a decision make up mind mediate opt pick poll purpose reach decision resolve rule select set surmise take a stand tap vote will
    Antonyms:
    defer delay hesitate postpone procrastinate put off wait

Phrasal verbs

لغات هم‌خانواده decide

  • verb - transitive
    decide

ارجاع به لغت decide

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «decide» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/decide

لغات نزدیک decide

پیشنهاد بهبود معانی