آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
    آخرین به‌روزرسانی:

    Surmise

    sərˈmaɪz səˈmaɪz səˈmaɪz

    معنی surmise

    noun adverb

    حدس زدن، گمان بردن، حدس، گمان، تخمین، ظن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد surmise

    1. noun guess, conclusion
      Synonyms:
      idea thought notion opinion assumption supposition hypothesis presumption deduction conclusion inference conjecture speculation hunch suspicion possibility attempt guesswork sneaking suspicion guesstimate
      Antonyms:
      knowledge calculation measurement
    1. verb come to a conclusion
      Synonyms:
      think suppose assume conclude imagine guess presume infer deduce speculate consider suspect hypothesize theorize opine regard conjecture fancy venture a guess hazard a guess take a guess take a stab guesstimate risk assuming pretend
      Antonyms:
      question wonder

    ارجاع به لغت surmise

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «surmise» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/surmise

    لغات نزدیک surmise

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    inferiority robusta infinitive inflatable information arabica initially comfort zone overqualified insentient insufficiency intact interconnected interrupted intransitive واشر وال وبا وجدان ورزش کردن وزنه وکالت‌نامه چاپلوس چسباندن چهارشنبه کاذب کار خانه کاوش کردن کتاب خوان کرم شب تاب