آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Hunch

hʌntʃ hʌntʃ

معنی hunch | جمله با hunch

noun countable

ظن، حدس، گمان، حس، حس ششم، احساس وقوع امری در آینده

I had a hunch that she would not come.

شستم خبردار شد که نخواهد آمد.

Ahmad often acted on a hunch.

احمد خیلی از روی حدس‌ و گمان عمل می‌کرد.

verb - transitive

خم کردن، به‌شکل قوز درآوردن، تنه زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
verb - transitive

(با فشار) حرکت دادن، به جلو راندن یا بردن

I hunched my chair closer to the table.

صندلی خود را به نزدیک میز کشیدم.

verb - intransitive

قوز کردن

Stand straight, dear; don't hunch!

عزیزم راست بایست؛ قوز نکن!

verb - intransitive

(با up یا out) جمع شدن

The wave hunched up and threw itself on the shore.

موج برآمده شد و خود را بر ساحل افکند.

verb - intransitive

چمباتمه زدن، نشستن، کز کردن

We hunched close to the fire.

ما در نزدیکی آتش کز کردیم.

noun countable

قوز، گوژ، قلنبه، فشار با آرنج

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد hunch

  1. noun feeling, idea
    Synonyms:
    idea thought notion impression intuition expectation anticipation suspicion hint clue instinct premonition misgiving foreboding presentiment inkling forecast presage portent augury boding glimmer qualm preconceived notion feeling in one’s bones foreknowledge prescience forewarning omination precognition prenotation pnotice preapprehension presagement forewisdom funny feeling
    Antonyms:
  1. verb cower, crouch
    Antonyms:

سوال‌های رایج hunch

معنی hunch به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «hunch» در زبان فارسی به «احساس درونی» یا «گمان شهودی» ترجمه می‌شود.

این واژه به حالتی اشاره دارد که فرد بدون داشتن شواهد قطعی یا دلایل منطقی، احساس یا حدسی نسبت به یک موضوع پیدا می‌کند. وقتی کسی می‌گوید «I have a hunch»، منظور این است که او بر اساس شهود و تجربه‌ی شخصی خود، تصور یا پیش‌بینی خاصی دارد، حتی اگر شواهد عینی برای اثبات آن وجود نداشته باشد. این حس در بسیاری از تصمیم‌گیری‌ها و موقعیت‌های روزمره نقش مهمی ایفا می‌کند.

در زندگی روزمره، «hunch» می‌تواند راهنمای فرد در انتخاب‌ها و اقداماتش باشد. برای مثال، ممکن است فردی در انتخاب مسیر شغلی یا تصمیم‌گیری درباره‌ی یک خرید مهم، بر اساس «hunch» خود عمل کند. این نوع احساس درونی، گاهی دقیق‌تر از محاسبات صرف منطقی عمل می‌کند، زیرا ذهن ناخودآگاه انسان می‌تواند با توجه به تجربه‌ها و مشاهدات قبلی، نشانه‌هایی را تحلیل کند که فرد به شکل مستقیم متوجه آن‌ها نشده است.

از نظر روان‌شناسی، «hunch» به نوعی فرآیند شهودی اشاره دارد. ذهن انسان اطلاعات مختلف را در سطح ناخودآگاه پردازش می‌کند و نتیجه‌ی آن به صورت احساس درونی یا هشیاری ناگهانی ظاهر می‌شود. این فرآیند می‌تواند در حل مسئله، پیش‌بینی نتایج یا تشخیص خطرات پنهان مفید باشد. افرادی که توانایی اعتماد به «hunch» خود را دارند، معمولاً در تصمیم‌گیری‌های پیچیده و غیرقطعی عملکرد بهتری دارند.

در ادبیات و هنر، شخصیت‌هایی که بر اساس «hunch» خود عمل می‌کنند، اغلب جذاب و پیچیده جلوه می‌کنند. این ویژگی نشان‌دهنده‌ی ارتباط بین عقل، تجربه و شهود است و به داستان‌ها بعدی روانی و درام می‌بخشد. در کارهای تحقیقاتی و داستان‌های کارآگاهی نیز، هچ یا احساس درونی کارآگاه گاهی مسیر حل معما را مشخص می‌کند و نقش حیاتی دارد.

«hunch» یادآور این است که انسان‌ها تنها به منطق و شواهد عینی محدود نیستند، بلکه شهود و احساس درونی نیز بخشی مهم از توانایی‌های شناختی آن‌هاست. اعتماد به این حس درونی، به شرط دقت و تجربه، می‌تواند راهنمایی ارزشمند در زندگی و تصمیم‌گیری‌های روزمره باشد و نشان دهد که بسیاری از درک‌ها و انتخاب‌های مهم، پیش از تحلیل دقیق، از دل شهود و حسی درونی نشأت می‌گیرند.

ارجاع به لغت hunch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hunch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hunch

لغات نزدیک hunch

پیشنهاد بهبود معانی