با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Anticipation

ænˌtɪsəˈpeɪʃn ænˌtɪsəˈpeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    anticipations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C2
پیش‌بینی، انتظار، سبقت، وقوع قبل از موعد مقرر، پیش‌دستی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- We must prepare now in anticipation of our future needs.
- باید نیازهای آینده‌ی خود را هم‌اکنون پیش‌بینی کنیم.
- When she found out that her son was arriving, she was filled with anticipation.
- هنگامی که فهمید پسرش وارد خواهد شد چشم به راهی وجودش را تسخیر کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد anticipation

  1. noun expectation
    Synonyms: apprehension, awaiting, contemplation, expectancy, foresight, foretaste, high hopes, hope, impatience, joy, looking forward, outlook, preconception, premonition, preoccupation, prescience, presentiment, promise, prospect, trust
    Antonyms: amazement, astonishment, doubt, fear, sensation, surprise, wonder
  2. noun readiness; forethought
    Synonyms: apprehension, awareness, foreboding, forecast, foreseeing, foresight, foretaste, forethought, inkling, intuition, preconception, premonition, prescience, presentiment, prevision, prior knowledge, realization
    Antonyms: doubt, unreadiness

Collocations

لغات هم‌خانواده anticipation

ارجاع به لغت anticipation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «anticipation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/anticipation

لغات نزدیک anticipation

پیشنهاد بهبود معانی