شکل جمع:
anticipationsپیشبینی، انتظار، سبقت، وقوع قبل از موعد مقرر، پیشدستی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We must prepare now in anticipation of our future needs.
باید نیازهای آیندهی خود را هماکنون پیشبینی کنیم.
When she found out that her son was arriving, she was filled with anticipation.
هنگامی که فهمید پسرش وارد خواهد شد چشم به راهی وجودش را تسخیر کرد.
تنزیل اضافی، تنزیل پیشنگر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «anticipation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/anticipation