شکل جمع:
premonitionsتحذیر، اخطار، برحذر داشتن، فکر قبلی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Falling leaves gave a premonition of winter.
برگهای خزان از زمستان خبر میدادند.
I had a premonition that something bad would happen.
به دلم برات شده بود که اتفاق بدی روی خواهد داد.
شکل جمع premonition در زبان انگلیسی premonitions است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «premonition» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/premonition