امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Idea

aɪˈdɪə aɪˈdɪə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    ideas

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun A2
انگاره، تصور، اندیشه، فکر، خیال، گمان، نیت، مقصود، معنی، آگاهی، خبر، نقشه کار، طرزفکر، عقیده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- In those days the idea of nationality and frontiers did not exist.
- در آن روزها اندیشه‌ی هویت ملی و مرز‌گرایی وجود نداشت.
- He suggested interesting ideas.
- او نظرات جالبی را پیشنهاد کرد.
- The idea that the world also has a creator ...
- این پنداشت که دنیا خالقی هم دارد ...
- That idea had never occurred to me.
- آن اندیشه هرگز به (مغز) من خطور نکرده بود.
- He has some strange ideas.
- او اعتقادات عجیب و غریبی دارد.
- His idea of becoming a writer did not materialize.
- نقشه‌ی نویسنده شدن او تحقق نیافت.
- His head is full of absurd ideas.
- کله‌اش پر از تصورات باطل است.
- Do you get the idea?
- منظور را درک می‌کنی؟
- I understood the general idea.
- معنی کلی آن را فهمیدم.
- I had no idea he would come.
- اصلاً گمان نمی‌کردم بیاید.
- Do you have any idea how late it is?
- هیچ می‌دانی چقدر دیر شده‌است؟
- Where do you get the idea that she is in love?
- از کجا حدس می‌زنی که او عاشق است؟
- I had no idea that they are sisters.
- اصلاً روحم خبردار نبود که آن‌ها خواهر هستند.
- Is this your idea of friendship?
- در نظر تو دوستی همین است؟
- a new idea for decorating a house
- تدبیر جدیدی برای تزیین خانه
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد idea

  1. noun something understood, planned, or
    Synonyms:
    believed abstraction aim approximation belief brainstorm clue concept conception conclusion conviction design doctrine end essence estimate fancy feeling flash form guess hint hypothesis import impression inkling intention interpretation intimation judgment meaning notion object objective opinion pattern perception plan purpose reason scheme sense significance solution suggestion suspicion teaching theory thought understanding view viewpoint

Collocations

  • get the idea that

    پنداشتن، انگاشتن که، فکر کردن، حدس زدن

  • have no idea

    (اصلاً) ندانستن، (روح کسی) خبردار نبودن

Idioms

  • give somebody ideas

    به کسی امید (معمولاً بیهوده) دادن، تلقین کردن، فکر به سر کسی انداختن

  • that's an idea!

    (عامیانه) فکر خوبی است!، خیلی خوب!

  • that's the idea!

    (عامیانه) آره - داری درک می‌کنی!، منظور این است، حالا داری درست کار می‌کنی!

  • what's the idea?

    موضوع چیه؟ چه‌خبره؟، چی‌شده؟، چیه؟، منظور چیه؟، ایده چیه؟

ارجاع به لغت idea

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «idea» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/idea

لغات نزدیک idea

پیشنهاد بهبود معانی