آخرین به‌روزرسانی:

Idea

aɪˈdɪə aɪˈdɪə

شکل جمع:

ideas

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun A2

انگاره، تصور، اندیشه، فکر، خیال، گمان، نیت، مقصود، معنی، آگاهی، خبر، نقشه کار، طرزفکر، عقیده

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

In those days the idea of nationality and frontiers did not exist.

در آن روزها اندیشه‌ی هویت ملی و مرز‌گرایی وجود نداشت.

He suggested interesting ideas.

او نظرات جالبی را پیشنهاد کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The idea that the world also has a creator ...

این پنداشت که دنیا خالقی هم دارد ...

That idea had never occurred to me.

آن اندیشه هرگز به (مغز) من خطور نکرده بود.

He has some strange ideas.

او اعتقادات عجیب و غریبی دارد.

His idea of becoming a writer did not materialize.

نقشه‌ی نویسنده شدن او تحقق نیافت.

His head is full of absurd ideas.

کله‌اش پر از تصورات باطل است.

Do you get the idea?

منظور را درک می‌کنی؟

I understood the general idea.

معنی کلی آن را فهمیدم.

I had no idea he would come.

اصلاً گمان نمی‌کردم بیاید.

Do you have any idea how late it is?

هیچ می‌دانی چقدر دیر شده‌است؟

Where do you get the idea that she is in love?

از کجا حدس می‌زنی که او عاشق است؟

I had no idea that they are sisters.

اصلاً روحم خبردار نبود که آن‌ها خواهر هستند.

Is this your idea of friendship?

در نظر تو دوستی همین است؟

a new idea for decorating a house

تدبیر جدیدی برای تزیین خانه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد idea

  1. noun something understood, planned, or
    Synonyms:
    thought understanding belief feeling sense notion plan purpose intention design scheme view opinion judgment conclusion reason object objective meaning significance form concept conception viewpoint impression suggestion estimate approximation guess teaching doctrine end solution conviction perception pattern theory hint import inkling clue suspicion essence interpretation abstraction intimation fancy flash brainstorm

Collocations

get the idea

فهمیدن، درک کردن

get the idea that

پنداشتن، انگاشتن که، فکر کردن، حدس زدن

have no idea

(اصلاً) ندانستن، (روح کسی) خبردار نبودن

not have the first idea (about something)

(درباره‌ی چیزی) اصلاً اطلاع نداشتن

one's idea of something

برداشت یا فهم (شخص) از چیزی

Idioms

give somebody ideas

به کسی امید (معمولاً بیهوده) دادن، تلقین کردن، فکر به سر کسی انداختن

that's an idea!

(عامیانه) فکر خوبی است!، خیلی خوب!

that's the idea!

(عامیانه) آره - داری درک می‌کنی!، منظور این است، حالا داری درست کار می‌کنی!

what's the idea?

موضوع چیه؟ چه‌خبره؟، چی‌شده؟، چیه؟، منظور چیه؟، ایده چیه؟

ارجاع به لغت idea

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «idea» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/idea

لغات نزدیک idea

پیشنهاد بهبود معانی