آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Thought

    θɒːt θɔːt

    شکل جمع:

    thoughts

    معنی thought | جمله با thought

    noun countable uncountable B1

    گمان، اندیشه، فکر، نظر، دیدگاه، پندار، عقیده، پنداشت، تأمل، باور، تفکر، خیال

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    He put all his thoughts into words.

    همه‌ی افکار خود را به زبان آورد.

    He gave up the thought of getting married.

    خیال ازدواج کردن را از سرش بیرون کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Humans are capable of thought.

    انسان‌ها قادر به تفکر هستند.

    good thoughts, good words, good deeds

    پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک

    modern thoughts on education

    اندیشه‌های نوین درباره‌ی آموزش‌و‌پرورش

    deep thought

    تفکر ژرف

    beauty beyond human thought

    زیبایی که ماورای اندیشه‌های بشر است

    the central thought of this essay

    اندیشه‌ی اصلی این مقاله

    noun uncountable

    توجه جدی، ملاحظه‌ی دقیق

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    Spare a thought for those less fortunate than you.

    به کسانی که از تو بدشانس‌ترند توجه کن.

    The hospital is designed with some thought for the needs of the elderly.

    بیمارستان را با توجه به نیازهای کهن‌سالان طرح‌ریزی کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Be a thought more careful.

    کمی بیشتر دقت کن.

    noun uncountable

    نیت، قصد، منظور

    He did it without thought of personal gain.

    بدون نیت سود شخصی آن کار را کرد.

    I had no thought of hurting your feelings.

    منظورم جریحه‌دار کردن احساسات شما نبود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Didn't you have some thought of going to Yazd?

    آیا قصد سفر به یزد را نداشتی؟

    گذشته‌ی ساده و شکل سوم فعل think

    Everyone thought the meeting went well.

    همه فکر کردند که جلسه خوب پیش رفت.

    I hadn’t thought of that possibility.

    اصلاً به آن احتمال فکر نکرده بودم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    They thought I was joking, but I was serious.

    آن‌ها گمان کردند که دارم شوخی می‌کنم، اما جدی بودم.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد thought

    1. noun formation of mental objects
      Synonyms:
      thinking understanding knowing cognition attention consideration reasoning reflection contemplation study speculation meditation discerning perceiving deduction realizing introspection intuition logic cerebration deliberation scrutiny brainwork ideation hope regard musing inferring deducing concluding inducing rationalizing rationalization judging apprehending seeing anticipation theorization deriving cogitation rumination
      Antonyms:
      vacuity vacancy
    1. noun idea, concept
      Synonyms:
      notion feeling view belief understanding opinion assumption supposition conjecture guess conclusion assessment estimation judgment conviction theory hypothesis brainchild brainstorm conception image fancy dream reverie hope expectation prospect purpose design plan aim intention object drift inference knowledge concern worry anxiety regard solicitude caring compassion sympathy attentiveness kindness appreciation
      Antonyms:
      thing concrete

    Collocations

    relish the thought

    لذت بردن از فکر / با فکر چیزی کیف کردن

    give something some thought

    در مورد چیزی فکر کردن، به چیزی اندیشیدن

    thought occurred to me

    فکری به ذهنم رسید، به فکرم خطور کرد

    not bear the thought of

    تحمل فکر چیزی را نداشتن

    face the thought of

    با فکر چیزی روبرو شدن، تحمل فکر چیزی را داشتن، کنار آمدن با فکرِ

    Idioms

    on second thought

    پس از تفکر مجدد (درباره‌ی چیزی)

    perish the thought!

    اصلاً فکرش را هم نکنید!، در فکرش نباش (نباشید)!

    the wish is father to the thought

    آرزو سرچشمه‌ی اندیشه است

    لغات هم‌خانواده thought

    • noun
      thought, thoughtfulness
    • adjective
      thoughtful
    • adverb
      thoughtfully

    سوال‌های رایج thought

    شکل جمع thought چی میشه؟

    شکل جمع thought در زبان انگلیسی thoughts است.

    ارجاع به لغت thought

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «thought» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/thought

    لغات نزدیک thought

    • - thou
    • - though
    • - thought
    • - thought bubble
    • - thought occurred to me
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.