با فکر چیزی روبرو شدن، تحمل فکر چیزی را داشتن، کنار آمدن با فکرِ
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I can't face the thought of going back to work after such a long vacation.
نمیتوانم با فکر بازگشت به کار بعد از چنین تعطیلات طولانیای کنار بیایم (تحمل فکرش را ندارم).
She couldn't face the thought of losing him.
او نمیتوانست با فکر از دست دادن او روبرو شود (تحمل فکر از دست دادنش را نداشت).
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «face the thought of» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/face-the-thought-of