فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Aim

eɪm eɪm

گذشته‌ی ساده:

aimed

شکل سوم:

aimed

سوم‌شخص مفرد:

aims

وجه وصفی حال:

aiming

شکل جمع:

aims

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive B1

قراول رفتن، هدف‌گیری کردن، نشانه گرفتن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

The stone was aimed at me.

سنگ به سوی من پرتاب شده بود.

The soldiers took aim and then fired.

سربازان نشانه گرفتند و سپس تیراندازی کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to take aim

هدف‌گیری کردن، نشانه‌روی کردن

verb - intransitive

قصد داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

We aim to win in this race.

ما می‌خواهیم در این مسابقه برنده شویم.

I aim to succeed.

آرزو دارم که موفق شوم.

verb - transitive

دانستن، فرض کردن، ارزیابی کردن، شمردن، رسیدن، نائل شدن(به)، به نتیجه رسیدن

verb - transitive

اشاره داشتن، مخاطب قرار دادن

His remarks were aimed at fat people.

روی سخن او با اشخاص چاق بود.

to aim at

هدف‌گیری کردن (به سوی)، مخاطب قرار دادن

verb - transitive

با اسلحه هدف گرفتن

He aimed his gun at me.

هفت تیرش را به طرفم هدف گرفت.

noun

مراد، هدف، مقصد

Their aim was to help the poor.

هدف آن‌ها کمک به فقیران بود.

with the aim of...

به منظور...

noun

نشان، هدف، جهت، میدان

His aim was bad and he hit the donkey instead of the deer.

هدف‌گیری او بد بود و به جای آهو الاغ را زد.

noun

حدس، گمان

noun

راهنمایی، رهبری

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد aim

  1. noun goal
    Synonyms:
    purpose object end goal intention intent objective desire plan target design wish ambition aspiration direction course scheme mark where one is heading
    Antonyms:
    avoidance neglect thoughtlessness purposelessness aimlessness
  1. verb point or direct at a goal
    Synonyms:
    target intend mean plan design propose purpose direct address focus try attempt endeavor strive aspire wish want set one’s sights on level train concentrate fix angle cast slant steer sight essay covet contemplate zero in on zoom in

لغات هم‌خانواده aim

  • verb - intransitive
    aim

ارجاع به لغت aim

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aim» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/aim

لغات نزدیک aim

پیشنهاد بهبود معانی