آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۷ شهریور ۱۴۰۳

    Essay

    ˈeseɪ ˈeseɪ

    گذشته‌ی ساده:

    essayed

    شکل سوم:

    essayed

    سوم‌شخص مفرد:

    essays

    وجه وصفی حال:

    essaying

    شکل جمع:

    essays

    توضیحات:

    در انگلیسی آمریکایی به‌جای essay از paper استفاده می‌شود.

    معنی essay | جمله با essay

    noun countable B1

    انگلیسی بریتانیایی ادبیات مقاله، انشا، نوشته، جُستار، مطلب، مبحث

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    The professor graded each essay carefully.

    استاد هر مقاله را با دقت نمره می‌داد.

    the essays of Michel de Montaigne

    مقاله‌های میشل دومونتاین

    verb - transitive

    قدیمی اقدام کردن، کوشیدن، سعی کردن، امتحان کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    He stayed there all day and in the evening again essayed escape.

    او همه‌ی روز آنجا ماند و شب هنگام دوباره کوشید که فرار کند.

    the men who essayed the path of natural science

    مردانی که در راه علوم طبیعی کوشیدند

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a ballerina who essayed a dramatic role on television

    رقصنده‌ی باله‌ای که بازی در نقشی دراماتیک در تلویزیون را امتحان کرد

    noun countable uncountable

    کوشش، تلاش، سعی، مبادرت

    The little bird made an essay at flying.

    پرنده‌ی کوچک کوشید که پرواز کند.

    His first essay into politics was in 1948.

    اولین تلاش او به امور سیاسی در سال ۱۹۴۸ بود.

    noun countable uncountable

    نتیجه‌ی تلاش، حاصل تلاش

    The team's essay was a testament to their collaboration and creativity.

    نتیجه‌ی تلاش این تیم گواهی بر همکاری و خلاقیت آن‌ها بود.

    Her efforts resulted in a compelling essay that impressed the judges.

    تلاش‌های او به یک نتیجه‌ی قابل توجه منجر شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد essay

    1. noun written discourse
      Synonyms:
      paper article piece composition discussion study theme manuscript exposition explication dissertation thesis disquisition treatise tract
    1. noun try, attempt
      Synonyms:
      attempt effort endeavor tryout experiment trial test venture undertaking work struggle labor exertion shot aim hassle toil striving bid whack one’s all one’s level best try on travail dry run
      Antonyms:
      idleness pass
    1. verb try, attempt
      Synonyms:
      attempt endeavor strive seek aim undertake test try out venture struggle work labor toil take on offer put to the test make a run at take a stab at have a go have a shot have at it take a whack at assay
      Antonyms:
      neglect forget pass be idle

    سوال‌های رایج essay

    گذشته‌ی ساده essay چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده essay در زبان انگلیسی essayed است.

    شکل سوم essay چی میشه؟

    شکل سوم essay در زبان انگلیسی essayed است.

    شکل جمع essay چی میشه؟

    شکل جمع essay در زبان انگلیسی essays است.

    وجه وصفی حال essay چی میشه؟

    وجه وصفی حال essay در زبان انگلیسی essaying است.

    سوم‌شخص مفرد essay چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد essay در زبان انگلیسی essays است.

    ارجاع به لغت essay

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «essay» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/essay

    لغات نزدیک essay

    • - esquites
    • - ess
    • - essay
    • - essayer
    • - essayist
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.