آزمودن، امتحان کردن
Don't forget to try out the equipment before setting up the experiment.
فراموش نکن پیش از انجام آزمایش تجهیزات را امتحان کنی.
I’m trying out a new computer.
دارم رایانه جدید را آزمایش میکنم.
پرو کردن، پا کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Try on the shoes to see if they fit.
کفشها رو پات کن ببین اندازته.
What a gorgeous dress - why don't you try it on for size.
چه لباس قشنگی. میخوای پرو کن ببین اندازهت میشه؟
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «try out» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/try-out