امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Experiment

ɪkˈsperəmənt ɪkˈsperəmənt ɪkˈsperəmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    experimented
  • شکل سوم:

    experimented
  • سوم‌شخص مفرد:

    experiments
  • وجه وصفی حال:

    experimenting
  • شکل جمع:

    experiments

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
آزمایش، امتحان، تجربه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- They conduct experiments on mice.
- آن‌ها روی موش‌ها آزمایش می‌کنند.
- scientific experiments in a laboratory
- آزمایش‌های علمی در آزمایشگاه
- His literary experiments led to the writing of a great novel.
- تجارب ادبی او منجر به نوشتن رمان بزرگی شد.
verb - intransitive
آزمایش کردن، امتحان کردن، تجربه کردن
- Scientists experimented with new flight techniques.
- دانشمندان روش‌های نوین پرواز را آزمایش کردند.
- This company is willing to experiment with computers.
- این شرکت آماده است کار با کامپیوتر را آزمایش کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد experiment

  1. noun investigation, test
    Synonyms: agreement, analysis, assay, attempt, check, dissection, dry run, enterprise, essay, examination, exercise, experimentation, fling, measure, observation, operation, practice, probe, procedure, proof, quiz, R and D, rehearsal, research, research and development, scrutiny, search, speculation, study, trial, trial and error, trial run, try, try-on, tryout, undertaking, venture, verification
  2. verb investigate, test
    Synonyms: analyze, assay, diagnose, examine, explore, fool with, futz around, mess around, play around with, practice with, probe, prove, put to the test, research, sample, scrutinize, search, shake down, speculate, study, try, try on, try on for size, try out, venture, verify, weigh

لغات هم‌خانواده experiment

ارجاع به لغت experiment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «experiment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/experiment

لغات نزدیک experiment

پیشنهاد بهبود معانی