گذشتهی ساده:
experimentedشکل سوم:
experimentedسومشخص مفرد:
experimentsوجه وصفی حال:
experimentingشکل جمع:
experimentsآزمایش، امتحان، تجربه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
They conduct experiments on mice.
آنها روی موشها آزمایش میکنند.
scientific experiments in a laboratory
آزمایشهای علمی در آزمایشگاه
His literary experiments led to the writing of a great novel.
تجارب ادبی او منجر به نوشتن رمان بزرگی شد.
آزمایش کردن، امتحان کردن، تجربه کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Scientists experimented with new flight techniques.
دانشمندان روشهای نوین پرواز را آزمایش کردند.
This company is willing to experiment with computers.
این شرکت آماده است کار با کامپیوتر را آزمایش کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «experiment» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/experiment