با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Quiz

kwɪz kwɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    quizzed
  • شکل سوم:

    quizzed
  • سوم شخص مفرد:

    quizzes
  • وجه وصفی حال:

    quizzing
  • شکل جمع:

    quizzes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive adverb countable A2
    امتحان، آزمایش کردن، چیز عجیب، مسخره کردن، شوخی، پرسش و آزمون
    • - a television quiz show
    • - نمایش معلومات عمومی در تلویزیون
    • - a sport quiz
    • - آزمونه‌ی ورزشی
    • - The teacher quizzed the class.
    • - معلم از شاگردان آزمونچه گرفت.
    • - to quiz the murder suspects
    • - از متهمان به قتل بازجویی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد quiz

  1. noun questioning, often in an organized academic setting
    Synonyms: blue book, check, exam, examination, investigation, query, shotgun, test
    Antonyms: answer, reply
  2. verb question
    Synonyms: ask, catechize, check, cross-examine, examine, give the third degree, grill, inquire, interrogate, investigate, pick one’s brains, pump, query, test
    Antonyms: answer, reply

ارجاع به لغت quiz

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quiz» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/quiz

لغات نزدیک quiz

پیشنهاد بهبود معانی