آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Interrogate

ɪnˈterəɡeɪt ɪnˈterəɡeɪt

گذشته‌ی ساده:

interrogated

شکل سوم:

interrogated

سوم‌شخص مفرد:

interrogates

وجه وصفی حال:

interrogating

معنی interrogate | جمله با interrogate

verb - transitive

بازپرسی کردن، تحقیق کردن، بازجویی کردن، استنطاق کردن، سوال‌پیچ کردن، سین‌جیم کردن

The police interrogated him for two hours.

پلیس دو ساعت از او بازپرسی کرد.

to interrogate a suspect

از متهم بازجویی کردن

verb - transitive

کامپیوتر اطلاعات استخراج کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

She needed to interrogate the database to retrieve the necessary data.

او نیاز به استخراج اطلاعات از پایگاه داده برای بازیابی داده‌های لازم داشت.

They will interrogate the mainframe to uncover the security breach.

آن‌ها از پردازنده‌ی مرکزی اطلاعات استخراج خواهند کرد تا نقض امنیتی را کشف کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد interrogate

  1. verb ask pointed questions
    Synonyms:
    question examine quiz inquire investigate query ask grill cross-examine cross-question probe delve catechize pump work over roast sweat out give the third degree put through the wringer put the screws to
    Antonyms:

سوال‌های رایج interrogate

گذشته‌ی ساده interrogate چی میشه؟

گذشته‌ی ساده interrogate در زبان انگلیسی interrogated است.

شکل سوم interrogate چی میشه؟

شکل سوم interrogate در زبان انگلیسی interrogated است.

وجه وصفی حال interrogate چی میشه؟

وجه وصفی حال interrogate در زبان انگلیسی interrogating است.

سوم‌شخص مفرد interrogate چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد interrogate در زبان انگلیسی interrogates است.

ارجاع به لغت interrogate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interrogate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/interrogate

لغات نزدیک interrogate

پیشنهاد بهبود معانی