گذشتهی ساده:
askedشکل سوم:
askedسومشخص مفرد:
asksوجه وصفی حال:
askingپرسیدن از، سؤال کردن از
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
He asked my name.
اسمم را پرسید.
I asked him a question about the project.
از او درمورد پروژه سؤال کردم.
خواستن، درخواست کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Please ask the waiter to bring us the check.
لطفاً از پیشخدمت بخواهید صورتحساب را برای ما بیاورد.
They asked the company's CEO for a raise in their salaries.
آنها از مدیرعامل شرکت درخواست کردند حقوقشان را افزایش دهند.
دعوت کردن
She asked me to join her for lunch.
او از من دعوت کرد که برای صرف ناهار به او بپیوندم.
He asked his colleagues to meet him at the coffee shop.
از همکارانش دعوت کرد تا در کافیشاپ با او ملاقات کنند.
توقع داشتن، انتظار داشتن
I didn't ask to be treated this way.
توقع نداشتم با من اینطور رفتار شود.
Don't ask too much of your siblings; they have their own responsibilities.
از خواهر و برادر خود زیاد انتظار نداشته باشد؛ آنها مسئولیتهای خود را دارند.
خواستن، مطالبه کردن، طلب کردن (درمورد قیمت و غیره)
The seller asked $100 for the antique table.
فروشنده برای میز آنتیک صد دلار خواست.
They ask ten dollars for that book.
آنها برای آن کتاب سی دلار مطالبه میکنند.
انگلیسی بریتانیایی خواسته (بهویژه برای برای اشاره به خواستههای بزرگ یا سخت)
It's a hefty ask to expect them to work overtime.
خواستهی سنگینی است که از آنها انتظار اضافهکاری داشته باشی.
Completing the project by tomorrow is a big ask.
تکمیل کردن این پروژه تا فردا خواستهی بزرگی است.
درخواست کردن، طلب کردن، خواستن، نیاز داشتن
درباره سلامتی کسی پرسیدن
چون میپرسی...
ask and it shall be given to you; seek and you shall find
بخواه تا به تو داده شود؛ جستجو کن تا بیابی.
به دلخواه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ask» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ask