گذشتهی ساده:
insistedشکل سوم:
insistedسومشخص مفرد:
insistsوجه وصفی حال:
insistingاصرار ورزیدن، پاپی شدن، سماجت کردن، تکیه کردن، پافشاری کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She insisted upon the truth of her words.
او روی صحت گفتههای خود پافشاری کرد.
He insisted that he was completely innocent.
او مصرانه ادعا میکرد که کاملاً بیگناه است.
He insisted on going.
او اصرار به رفتن کرد.
I said "no" but he insisted.
گفتم «نه»؛ ولی او پافشاری کرد.
The workers may insist that he be fired.
ممکن است کارگران اخراج او را خواستار شوند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «insist» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/insist