فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Aver

əˈvɜːr əˈvɜː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • adverb
    از روی یقین گفتن، به‌طور قطع اظهار داشتن، اثبات کردن، تصدیق کردن، به‌حق دانستن
    • - She averred her innocence.
    • - روی بی‌گناهی خود را تأکید کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد aver

  1. verb To put into words positively and with conviction
    Synonyms: affirm, assert, contend, allege, avouch, claim, avow, declare, maintain, verify, state, say, swear, argue, asseverate, emphasize, insist, hold, justify, predicate, proclaim, prove, swan

ارجاع به لغت aver

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aver» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/aver

لغات نزدیک aver

پیشنهاد بهبود معانی