با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Aver

əˈvɜːr əˈvɜː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adverb
از روی یقین گفتن، به‌طور قطع اظهار داشتن، اثبات کردن، تصدیق کردن، به‌حق دانستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- She averred her innocence.
- روی بی‌گناهی خود را تأکید کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد aver

  1. verb To put into words positively and with conviction
    Synonyms: affirm, assert, contend, allege, avouch, claim, avow, declare, maintain, verify, state, say, swear, argue, asseverate, emphasize, insist, hold, justify, predicate, proclaim, prove, swan

ارجاع به لغت aver

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aver» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/aver

لغات نزدیک aver

پیشنهاد بهبود معانی