گذشتهی ساده:
assertedشکل سوم:
assertedسومشخص مفرد:
assertsوجه وصفی حال:
assertingدفاع کردن از، حمایت کردن، آزاد کردن، اظهار قطعی کردن، ادعا کردن، اثبات کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
ادعا کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He kept asserting his objection.
او مرتباً مخالفت خود را اعلام میداشت.
The women asserted their right to equal treatment.
بانوان مدعی حقوق متساوی با مردان بودند.
He wished to assert his authority in his own house.
او میخواست سروری خود را در خانهی خود به ثبوت برساند.
In the beginning she was timid, but she gradually learned to assert herself.
ابتدا خجالتی بود؛ ولی کمکم یاد گرفت خودی نشان دهد.
خود نشان دادن، ادعای حق کردن، سینه سپر کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «assert» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/assert