فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Assert

-ˈsɜrːt əˈsɜːt

گذشته‌ی ساده:

asserted

شکل سوم:

asserted

سوم‌شخص مفرد:

asserts

وجه وصفی حال:

asserting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C2

دفاع کردن از، حمایت کردن، آزاد کردن، اظهار قطعی کردن، ادعا کردن، اثبات کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده
verb - transitive

ادعا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He kept asserting his objection.

او مرتباً مخالفت خود را اعلام می‌داشت.

The women asserted their right to equal treatment.

بانوان مدعی حقوق متساوی با مردان بودند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He wished to assert his authority in his own house.

او می‌خواست سروری خود را در خانه‌ی خود به ثبوت برساند.

In the beginning she was timid, but she gradually learned to assert herself.

ابتدا خجالتی بود؛ ولی کم‌کم یاد گرفت خودی نشان دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد assert

  1. verb insist, declare, maintain
    Synonyms:
    say state claim declare maintain affirm profess argue stress press advance put forward proclaim defend justify uphold vindicate allege contend swear attest avow aver warrant predicate avouch cite insist protest mouth off pop off butt in horn in shoot one’s wad shoot off one’s mouth stand up for
    Antonyms:
    deny reject

Collocations

to assert oneself

خود نشان دادن، ادعای حق کردن، سینه سپر کردن

ارجاع به لغت assert

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «assert» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/assert

لغات نزدیک assert

پیشنهاد بهبود معانی