آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Butt In

معنی butt in | جمله با butt in

phrasal verb C2

عامیانه فضولی کردن، دخالت بی‌جا کردن، خود را وسط انداختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

Stop butting in!

دخالت نکن!

Sorry, I don't mean to butt in.

ببخشید قصد فضولی کردن ندارم.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد butt in

  1. verb meddle
    Synonyms:
    intrude interject interrupt bother disturb pry pester cut in chisel in barge in muscle in poke one’s face in get into the act put one’s two cents in burst in charge in

ارجاع به لغت butt in

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «butt in» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/butt-in-or-into

لغات نزدیک butt in

پیشنهاد بهبود معانی