گذشتهی ساده:
disturbedشکل سوم:
disturbedسومشخص مفرد:
disturbsوجه وصفی حال:
disturbingبرهم زدن، بههم زدن، آشفتن، مضطرب ساختن، مشوش کردن، مزاحم شدن، مختل کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
At that time, strikes and war talk were disturbing the country.
در آن هنگام اعتصابات و حرف جنگ کشور را پر آشوب کرده بود.
Please don't disturb yourself.
خواهش میکنم خود را ناراحت نکنید.
His writings disturb and dishearten the reader.
نوشتههای او خواننده را مشوش و مأیوس میکند.
His mental state disturbs me.
وضع روانی او مرا دلواپس میکند.
to disturb the books on a shelf
کتابهای روی طاقچه را در هم ریختن
His coughs disturbed the train of my thought.
سرفههای او رشتهی افکار مرا پاره کرد.
به هم زدن نظم و آرامش همگانی، اختلال نظم
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disturb» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disturb