امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Startle

ˈstɑːrtl ˈstɑːtl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    startled
  • شکل سوم:

    startled
  • سوم‌شخص مفرد:

    startles
  • وجه وصفی حال:

    startling
  • شکل جمع:

    startles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
از جا پراندن، تکان دادن، رم دادن، رمانیدن، وحشت‌زده شدن، جهش، پرش، وحشت‌زدگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- She startled to see the ghost of Bob.
- از دیدن روح باب نزدیک بود زهره‌ترک بشود.
- Some babies startle easily.
- برخی از نوزادان زود هراسان می‌شوند.
- a startling news
- خبر تکان‌دهنده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد startle

  1. verb frighten, surprise
    Synonyms:
    affright agitate alarm amaze astonish astound awe bolt consternate floor fright give a turn jump make jump rock scare scare to death shake up shock spook spring spring something on stagger start stun take aback terrify terrorize
    Antonyms:
    calm comfort compose expect

ارجاع به لغت startle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «startle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/startle

لغات نزدیک startle

پیشنهاد بهبود معانی