امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Startling

ˈstɑːrt̬lɪŋ ˈstɑːtlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    startled
  • شکل سوم:

    startled
  • سوم‌شخص مفرد:

    startles

معنی

adverb
تکان‌دهنده، موحش،‌ شگفت‌انگیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد startling

  1. adjective Causing fright
    Synonyms:
    unexpected
  1. verb To impress strongly by what is unexpected or unusual
    Synonyms:
    surprising shocking astonishing awing agitating astounding disturbing amazing alarming
  1. verb Move or jump suddenly, as if in surprise or alarm
    Synonyms:
    terrifying starting scaring frightening jumping galvanizing terrorizing upsetting surprising alarming stunning shocking rousing affrighting exciting
    Antonyms:
    comforting composing calming expecting
  1. verb To cause to experience a sudden momentary shock
    Synonyms:
    shocking jolting electrifying
  1. verb To alarm, frighten, or surprise suddenly.
    Synonyms:
    frightening

ارجاع به لغت startling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «startling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/startling

لغات نزدیک startling

پیشنهاد بهبود معانی