Electrifying

iˈlektrəfaɪɪŋ iˈlektrɪfaɪɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    electrified
  • شکل سوم:

    electrified
  • سوم‌شخص مفرد:

    electrifies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بسیار هیجان‌انگیز، بسیار مهیج، بسیار شورانگیز، مبهوت‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- an electrifying performance
- اجرایی بسیار هیجان‌انگیز
- an electrifying speech
- سخنرانی‌ای بسیار شورانگیز
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد electrifying

  1. verb To move or excite greatly
    Synonyms: sending, transporting, thrilling, enrapturing
  2. verb Thrill, stimulate
    Synonyms: galvanizing, startling, stunning, wiring, exciting, stimulating, stirring, shocking, energizing, thrilling, jolting, dazzling, charging, astounding, astonishing, amplifying, amazing
    Antonyms: dulling, boring
  3. verb Equip for use with electricity
    Synonyms: amplifying, energizing, galvanizing, magnetizing, equipping, wiring, lighting, heating, charging
  4. adjective Causing a surge of emotion or excitement
    Synonyms: thrilling

لغات هم‌خانواده electrifying

ارجاع به لغت electrifying

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «electrifying» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/electrifying

لغات نزدیک electrifying

پیشنهاد بهبود معانی