فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Electrician

ɪˌlekˈtrɪʃn / / ˌelɪk- ɪˌlekˈtrɪʃn / / ˌelɪk-

شکل جمع:

electricians

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

برق متخصص برق، برق‌کار، تکنیسین برق

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The electrician arrived early to start the job.

برق‌کار زودتر آمد تا کار را شروع کند.

The electrician fixed the faulty wiring in no time.

متخصص برق سیم‌کشی معیوب را در کمترین زمان تعمیر کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد electrician

  1. noun electrical technician
    Synonyms:
    lineman linesman electronics technician wireman electrical expert juicer

لغات هم‌خانواده electrician

ارجاع به لغت electrician

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «electrician» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/electrician

لغات نزدیک electrician

پیشنهاد بهبود معانی