Electrician

ɪˌlekˈtrɪʃn / / ˌelɪk- ɪˌlekˈtrɪʃn / / ˌelɪk-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    electricians

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
برق متخصص برق، برق‌کار، تکنیسین برق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The electrician arrived early to start the job.
- برق‌کار زودتر آمد تا کار را شروع کند.
- The electrician fixed the faulty wiring in no time.
- متخصص برق سیم‌کشی معیوب را در کمترین زمان تعمیر کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد electrician

  1. noun electrical technician
    Synonyms: electronics technician, electrical expert, juicer, lineman, linesman, wireman

لغات هم‌خانواده electrician

ارجاع به لغت electrician

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «electrician» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/electrician

لغات نزدیک electrician

پیشنهاد بهبود معانی