امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Linesman

ˈlaɪnzmən ˈlaɪnzmən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
سرباز صف، سرباز خط جبهه، خط بان، مواظب برخورد توپ با خط، سیم‌بان، سیمکش هوایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد linesman

  1. noun A moderator
    Synonyms: referee, umpire, arbiter
  2. noun A person who installs or repairs electrical or telephone lines
    Synonyms: lineman, electrician

ارجاع به لغت linesman

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «linesman» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/linesman

لغات نزدیک linesman

پیشنهاد بهبود معانی