گذشتهی ساده:
umpiredشکل سوم:
umpiredسومشخص مفرد:
umpiresوجه وصفی حال:
umpiringشکل جمع:
umpiresسرحکم ( hakam )، سرداور، داور مسابقات، حکمیت، داوری، داوری کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «umpire» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/umpire