با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Moderator

ˈmɑːdəreɪtər ˈmɒdəreɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    moderators

معنی

noun
میانجی، مدیر، ناظم، تعدیل‌کننده، کند‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد moderator

  1. noun mitigator
    Synonyms: alleviator, mediator, pacifier, peacemaker, referee, soother, stabilizer

ارجاع به لغت moderator

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «moderator» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/moderator

لغات نزدیک moderator

پیشنهاد بهبود معانی