با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Pacifier

ˈpæsəfaɪər ˈpæsəfaɪə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    (چیزی) آرام‌بخش، تسکین‌دهنده
    • - He reached for his pacifier, a cup of tea, after a long day at work.
    • - بعداز یک روز کاری طولانی، دستش را به سمت تسکین‌دهنده‌ی خود یعنی یک فنجان چای برد.
    • - She relied on her pacifier to calm her nerves before a big presentation.
    • - قبل‌از یک سخنرانی بزرگ برای آرام کردن اعصابش به آرام‌بخشش پناه برد.
  • noun countable
    انگلیسی آمریکایی پستانک
    • - The baby's pacifier helped soothe their cries.
    • - پستانک نوزاد به آرام شدن گریه‌ی آن‌ها کمک کرد.
    • - She always kept a spare pacifier in her bag.
    • - او همیشه یک پستانک یدکی در کیفش نگه می‌داشت.
  • noun countable
    صلح‌جو، صلح‌طلب، صلح‌آور
    • - The pacifist refused to engage in any form of violence.
    • - صلح‌جو از انجام هرگونه خشونت خودداری کرد.
    • - The pacifist's beliefs were rooted in a deep desire for peace and harmony.
    • - اعتقادات صلح‌طلب ریشه در میل عمیق به صلح و یکدستی داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pacifier

  1. noun Someone who tries to bring peace
    Synonyms: conciliator, make-peace, propitiator, peacemaker, reconciler, smoother-over
  2. noun Device used for an infant to suck or bite on
    Synonyms: comforter, baby's dummy, teething-ring

لغات هم‌خانواده pacifier

ارجاع به لغت pacifier

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pacifier» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pacifier

لغات نزدیک pacifier

پیشنهاد بهبود معانی